فلسطين، صحنه آزمون الگوهاي ناکارآمد مبارزاتي (5)
فلسطين، صحنه آزمون الگوهاي ناکارآمد مبارزاتي (5)
فلسطين، صحنه آزمون الگوهاي ناکارآمد مبارزاتي (5)
سنت گرايان و مصيبت فلسطين
بدين ترتيب عزام، تمامي مسئوليت ها را متوجه حاکمان عرب مي داند و اتحاديه عرب را اين گونه تبرئه مي نمايد: «آنچه براي من مهم است اين است که جهان عرب را گرد محوري واحد که اتحاديه عرب است متحد کنم؛ اتحاديه عرب که به دست خود من پايه گذاري شد و از زمان تأسيس، دبير کل آن بوده ام سعي کرده ام نظام دبير خانه آن نظامي انقلابي باشد. نمي خواهم بگويم که اتحاديه عرب در مورد ليبي موفق شد و در قضيه فلسطين شکست خورد.»
سپس به موضوعي مي پردازد که از ديد او خطرناک ترين مسئله اي است که جهان عرب را تهديد مي کند؛ يعني انکه برخي رهبران عرب چهره قهرماني پوشالي از خود ساختند. حتي برخي از آنها از جلسات کميسيون سياسي اتحاديه عرب بيرون مي آمدند و در مصاحبه با خبرنگاران جزييات گفت و گوهاي محرمانه اي را که در آن شرکت کرده بودند فاش مي کردند. او مي گويد در برخي موراد طرح ها و برنامه هاي سياسي عليه استعمار را که در مورد آن به اتفاق نظر رسيده بوديم بر ملا مي کردند. اين درحالي بود که دسيسه ها و توطئه هاي استعمارگران منافع ما را تهديد مي کرد.
به نظر مي رسد براي مدتي طولاني طي دههه هاي 40 و 50 اختلافي قديمي بين عزام و نخست وزير عراق، نوري سعيد، وجود داشت؛ به همين دليل عزام با لحني شديدتر به او حمله مي کرد. عزام باين مي دارد: «نوري سعيد تصور مي کرد مي تواند اتحاديه عرب را به آلت دست استعمارگران و اجانب تبديل کند، اما من توانستم در مقابل تمامي اقدامات او بايستم.»
عزام نقطه برخورد خود با سعيد را اين گونه توصيف مي کند: «من مي خواستم اتحاديه عرب از آن تمامي ملت هاي عرب بشاد. اما نوري سعيد بارها تلاش کرد مرا در تنگنا قرار دهد مجبور به استعفا کند. اين من بودم که به تلاش ها و اقدامات او اهميت ندادم.»
او داستان برخورد خود با وي را اين چنين شرح مي دهد: «زماني که در پي اعلام آتش بس اوليه در سال 1948 شرايط فلسطين رو به وخامت رفت، نوري سعيد در دبيرخانه اتحاديه عرب سخنراني ايراد کرد و در نشست کميسيون سياسي به شدت به من حمله کرد. من هم نتوانستم جلوي خودم را بگيرم و با عصبانيت پاسخ او را دادم و او را به توطئه عليه فلسطين و اجراي نقشه اي انگليس و صهيونيسم جهاني متهم کردم. نوري سعيد از خودش دفاع کرد اما من فرياد زدم و گفتم نوري! ساکت باش! من اينجا هستم تا در برابر توده هاي مردم عرب، توطئه تو عليه ملت فلسطين را بر ملا کنم. نوري هم ساکت شد و ديگر چيزي نگفت.»
به نظر مي رسد عزام در اينجا فقط از نوري سعيد انتقاد مي کند و از ديگر رهبران عرب سخني به ميان نمي آورد. اول به دليل آنکه بر سر رهبري جهان عرب نزاعي طولاني بين عراق و مصر درگرفته بود. دوم آنکه نوري سعيد در گذشت و نتوانست به عزام پاسخ دهد. سوم به آن دليل که نظامي که سعيد از چهره هاي قدرتمند آن محسوب مي شد در 1958 از بين رفت، پس براي عزام سخت نبود که او را محکوم کند و مسئوليت شکست 1948 را متوجه او سازد. شايد آنچه عزام را اين چنين با سعيد دشمن کرده بود آن بود که او به رهبران انقلاب جولاي 1952 مصر اصرار کرده بود عزام را از رياست دبيرخانه اتحاديه عرب برکنار کنند؛ اما اين مسائل، کوتاهي اتحاديه عرب را در مورد جنگ 1948 به ويژه تهيه اسلحه و تجهيزات نظامي براي رزمندگان فلسطيني که در مقابل چريک هاي مسلح صهيونيست (هاگانا، ايرگون، اشترن) مبارزه مي کردند، توجيه نمي کند. اين نبردهاي چريکي از زمان صدور قطعنامه تقسيم از سوي سازمان ملل (1947/11/29) و با ورود ارتش هاي عربي به فلسطين (1948/5/158) آغاز شد.
يکي از سياستمداران مصري که از مقامات بلند پايه «حزب آزادگان طرفدار قانون اساسي» مصر بود و محبوبيت از دست رفته خود را در خارج از مصر جست و جو مي کرد، اين چنين به عوامل مصيبت فلسطين مي پردازد؛
- همداستاني برخي از کشورها و در رأس آنها آمريکا و انگليس براي غلبه بر فلسطين و گشودن راه يهود به سوي آن و اعطاي کمک هاي مالي و تسليحاتي به آنها؛
- عدم آمادگي کشورهاي عربي براي وارد شدن در عرصه جنگ؛
- تنظيم قراردادهاي سودجويانه خريد و فروش اسلحه به وسيله عرب ها؛
- به دست گرفتن فرماندهي ارتش هاي عربي از سوي افسران غربي.
اين چنين بود که بريتانيا با عنوان تحت الحمايگي، فلسطين را به بازي گرفت و رهبران عرب نيز جاهلانه يا عمداً براي تأمين منافع مالي خود به دنبال سياست هاي استعمار رفتند.
اين سياستمدار مصري براي دوري گزيدن از خطر صهيونيسم پيشنهاداتي ارايه مي دهد که اولين و مهم ترين آنها عبارتند از تحريم اقتصادي اسراييل، چرا که اين رژيم نمي تواند بدون در دست داشتن بازار کشورهاي عقب مانده پيرامونش به حيات خود ادامه دهد؛
بند دوم: مسيحيان و مسلمانان بايد خود را از آموزش هاي مخربي که صهيونيست ها درصدد گسترش آن هستند مصون نگه دارند؛
بند سوم: تلاش براي تحريم و مبارزه با فراماسونري در کشورهاي عربي و کنفرانس هاي سازش؛
بند چهارم: سازش با اسراييل گناهي نابخشودني است و معناي آن انجام مبادلات تجاري و تعامل با اين رژيم هاست که در اين صورت اين فرصت براي اسراييل فراهم مي شود که بازارهاي ما را به تصرف خود درآورد، دارايي هاي ما را غارت کند و اراده ما را به سخره گيرد. هيچ قدرتي در جهان نمي تواند ما را مجبور به صلح و سازش کند؛
بند پنجم: عمران «سينا»؛
بند ششم: تصويب قوانين عليه کساني که ثابت کرده اند اقداماتش به نفع صهيونيسم است؛
سياستمدار مصري در بند هفتم خواستار تحريم تمامي بازرگانان يهودي و تمامي شرکت ها و نمايندگي هايي مي شود که با اسراييل همکاري مي کنند؛ در بند هشتم خواهان آن است که زبان عربي زبان مشترک تمامي مسلمانان براي بازرگاني، صنعت و گفت و گو باشد؛ وي بند نهم را به ضرورت تقويت و تحکيم ارتش مصر اختصاص مي دهد.
در بند دهم بر ضرورت همبستگي ملت هاي اسلامي با کشورهاي عربي در مواجهه با اسراييل تأکيد مي کند و در پايان، در بند يازدهم خواستار آن مي شود که عرب ها از شرکت در طرح هاي دفاعي مشترک که فرصت را براي ورود اسراييل به کشورهاي منطقه فراهم مي سازد بر حذر باشند.
نزار قباني و دلايل مصيبت فلسطين
اگر در جنگ شکست خورديم، عجبي نيست
چرا که ما با تمامي سخنوري هاي يک شرقي رد آن پا نهاديم
با تمامي اشعار حماسي که حتي قادر به کشتن پشه اي نيست
ما وارد جنگ شديم
ما نطبق طبل و رباب
شاعر در شعر «راز ما» اين چنين مي گويد:
فرياد ما بلند تر از صدايمان
و شمشير مان بلند تر از قامتان است
وي در پرداختن به اين موضوع به شکلي واضح تر اين چنين مي سرايد:
خلاصه قضيه
در عبارتي نهفته است
ما جامعه تمدن پوشيديم
اما روحمان در جاهليت باقي مانده است
اين شاعر عرب از لعنت فرستادن بر تقدير و سرنوشت ابزار تعجب مي کند:
اگر شکست خورديد
به زمانه نفرين نفرستيد!
خداوند پيروزي را از ان هر کس که بخواهد مي کند
شما آهنگري نداريد
که برايتان شمشير بسازد
قباني براي فقدان دموکراسي، سرکوب شهروندان و پايمال کردن حقوق و آزادي هايشان مرثيه مي سرايد و آرزو مي کند اي کاش اين فرصت برايش فراهم مي شد که به سلطان بگويد:
اي سرورم! سلطان!
سگ هاي شکاري ات جامعه ام را از هم دريده اند
خبر چين هايت دمادم پي من اند
کنجکاوي شان به دنبال من
گام هايشان به دنبال من
همسرم را به سؤال مي گيرند
نام دوستانم را مي نويسند
با کفش کتک مي خورم
سربازانت مرا مجبور کردند که کفش هايم را بخورم
اي سرورم... اي سرورم! سلطان!
در جنگ دوبار شکست خوردي
از آن دو که نيمي از ملت ما زبان ندارند
از آن رو که تو از انسان هاي بريده اي
او اين چنين نتيجه مي گيرد که:
يهوديان از مرزهاي ما وارد سرزمينمان نشدند
آنها
همچون موريانه از چشمانمان بيرون آمدند
او بر نفت عرب که تبديل به اسلحه مي شود افسوس مي خورد:
نفت زير پاي کنيزکان جاري است
وي پس از آنکه بر اتحاد از دست رفته عرب مي گريد، راه حل را در ظهور نسلي پرخروش مي بيند:
نسلي مي خواهيم که آفاق جهان را رستگار کند
ريشه هاي تاريخ را پاک کند
ريشه هاي انديشه را پاک کند
نسلي مي خواهيم که با چهره اي متفاوت بيابيد
از گناهان کسي در نگذرد... نبخشايد
تسليم نشود... دورويي را نشناسد
نسلي مي خواهيم طلايه دار، قدرتمند!
منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}